بغض

دلم هوای نوشتن کرده.اما دلم میخواهد از هیچ بنویسم از هیچی که اینروزها خیلی‌ها درگیرش هستیم.  

دلم میخواهد بنویسم از تهی بودن٬تهی شدن و شاید تهی ماندن . 

دلم میخواهد از غم بنویسم که اینروزها همه چیز بوی غم میدهد.در چشمان همه یأس موج میزند و در دلهای همه یخ تحقیر آب میشود. 

شاید اگر مجبور نبودم٬در خانه میماندم تا همیشه و دیگر هیچوقت٬ هیچ‌کس را نمیدیدم ٬هیچ‌کس را به خلوت خودم راه نمیدادم تا وقتی که دیگر نباشم.  

دلم میخواهد بنویسم از این زندگی سختی که درگیرش هستیم که مارا درگیر خودش کرده که با بازیهای رنگ و وارنگش ما را به هر طرف که میخواهد میچرخاند و هیچ هم از ما نمیپرسد که چه میخواهیم.امان از این بازیگردان بی قانون .                 

دلم میخواهد بنویسم اما انگار  دستهایم بغض کرده‌اند انگار دلشان نمیخواهد کلمات را پشت سر هم ردیف کنند و بسازند آنچه را که دل میخواهد. لعنت به دستهایی که وقتی نیازشان داری از کار می‌افتند .  

                    

 

 

 

نظرات 16 + ارسال نظر
آتیش پاره سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:21 ق.ظ http://miss-atishpare.blogsky.com

چقد بده وقتی یه دفعه احساس میکنی زیر پات خالی شده و معلقی!

آره و از اون بدتر وقتیه که احساس کنی برا برگشتن خیلی دیره!

معصومه سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:32 ب.ظ http://www.nasimesahargah.blogfa.com

قربون دلت برمممممممممممممممم من....

علی رضا سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:44 ب.ظ

بنویس از دل تنگ جامعه

شاید یه روزی از همین روزا نوشتم

معصومه سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:50 ب.ظ http://www.nasimesahargah.blogfa.com

آنکه با زندگی میسازد ، زندگی را می بازد ، با زندگی نساز ! زندگی را بساز !

سلام
میخوام که به بسازمش اما مگه میزارن لامسبا!!شایدم حالا بزورم که شده ساختمش ؛)

محبوبه شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:41 ق.ظ http://mahboobeabadi.blogsky.com

نمی‌دانی
با بغض گره‌خورده به گریه،خندیدن
چه دردی است!


alfons چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:09 ب.ظ

ای هیچ، ز بهر هیچ، بر هیچ مپیچ

سلام
میپیچم چون راه دیگه ای نمونده :)

سحربانو چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:49 ب.ظ http://saharbayati.blogfa.com

آی گفتی ...
حال همه ما خوب است اما تو باور نکن :(

رنگ رخساره نشان میدهد از سر درون

مهسا 28ساله از تهران شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:52 ب.ظ

نکنه توهم مثل من به کسی اعتماد کردی ولی بعد دیدی اون کسی نبود که فکرشو میکردی؟ حالا بغضم کردی؟ ولش کن بکش کنار حال زندگی رو ببر. من که همین حسی که نوشتی رو دارم ولی دارم خودمو به بیخیالی می زنم.
وللش بابا. بیخیال

سلام مهسای عزیز
یه جورایی همینه که گفتی اما اعتماد من به شخص خاصی نبود بلکه به اطرافم ٬به جامعم بود به اون کسایی بود که سرنوشتمونو سپرده بودیم بهشون .اما یکهو همه ی اون تصورات فرو ریخت و بی اعتمادی مطلق جاشو گرفت . حالا به نظرت میتونم خودمو به بیخیالی بزنم و بکشم کنار؟؟!!!

معصومه شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:33 ب.ظ http://www.nasimesahargah.com

سلام
میخوام .نمیشه.به خواهرجانت بگید دلمون برای همه تان تنگیده

سلام
باشه حتما بهش میگم اما چرا خودت بهش نمیگی دخترم ؟ نکنه قهرین؟؟؟(تعجب)

معصومه دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:02 ب.ظ http://www.nasimesahargah.com

نه عزیزم
گفتم تو بگی حتما مهمتر جلوه میده
من و اون قهر؟؟؟از محالاته
چشم دشمن کور

کور باد! ؛)

علی رضا قربانی منش پنج‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:25 ق.ظ

منم سر باز خــــلق انقلابی

" ببازم سر ولی سنگر نبازم

موفق باشی:)

عرفان زمان جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:13 ب.ظ

سلام
اندوه و بغض نه سزاوار توست هستی من؛ ای آنکه منشاء عشق و محبتی :-)

آخر اگر پرستش او شد گناه من؛
عذر گناه من؛ همه؛ چشمان مست اوست
تنها نه عشق و زتدگی و آرزوی من؛
او هستی من است که آینده دست اوست.
«فریدون مشیری»

:)

عرفان زمان شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:54 ب.ظ

دلم هوای صحبت هم صحبتی چون تو را دارد؛ ای سزاوارترین همدمان.
رنگ گل سرخ و شمیم نسیم. ای ندیم/ ورنه ز رخسار تو و روی توست از کجاست؟
راستشو بگو. از کجاست؟

:)

مهسا 28ساله از تهران یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:27 ب.ظ

مریم جان میتونم گاهی بات درد دل کنم. دلم پر از غمه. نمی دونم چرا فکر میکنم میتونم بهت اعتماد کنم.

غم مثل مار است پیچد به پایم
از دست او تیغ بر پنجه سایم

سلام مهسای عزیزم .شما لطف دارید که به من اعتماد کردین و منو لایق درد دلتون میدونید .هروقت که دوست داشتید میتونیم با هم حرف بزنیم:)
هرچند که اینروزها غم با زندگی همه عجین شده اما شاید صحبت کردن درموردش بتونه تسکینی باشه برای تحملش.

معصومه سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:39 ب.ظ http://www.nasimesahargah.com

سلام
بالاخره بروز شدم

سلام
خب الحمدالله.به سلامتی

عرفان زمان سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:47 ب.ظ

دلا! درد دلم دانی؟ دلانه است/ دلم در دست یاری نازدانه است
نمی یابی در این دنیا کسی را / که عاشق تر ز عرفان زمان است.
:-)

نمیدونم چرا یاد این شعر حافظ افتادم که میگه :
دلا دیدی که آن فرزانه فرزند /چه دید اندر خم این طاق رنگین
بجای لوح سیمین در کنارش /فلک بر سر نهادش لوح سنگین
میدونم هیچ ربطی نداره اما خب یهو اومد تو زهنم دیگه:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد